محمد

کاملا شخصی و بی محتوا !!!

محمد

کاملا شخصی و بی محتوا !!!

 واسه یه مدتی حس ش نیست و بروز کنم . به همین دلیل یه مدتی کرکره های اینجا میاد پائین تا بعد . دو تا دوست گرامی و محترم وبلاگی دارم که بهشون سر میزنم ( شاپرک و مینا ) . البته حال و احوالم خوبه خوبه فقط فعلا حس ش نیست  . خدا نگهدار

تو مسابقه زندگی کسانی موفق اند که دل رو رها کنند و بیشتر به واقعیت موجود که اون هم چیزی جزء پول نیست ، بپردازند .

 اما اگه کل زندگی واسه دل باشه تکلیف چیه ؟ اینکه از زندگی بعنوان مسایقه یاد میکنم لازم به توضیح نداره . نباید فراموش بشه که تو این مسابقه دو ، نباید پا رو سروکله آدمای ناتوان گذاشت . آدمایی که نمی تونن از حقشون دفاع کنند . سر و زبان درستی ندارن و قانع اند . تنها چیزی که می تونن انجام بدن  اینه که کز کنند و اگه کسی ندیدشون گریه کنند !

همه چی روبراست .

امروز سالگرد فوت پدرم هست قرار گذاشتم بعداز ظهر برم بهشت زهرا .  

آدم مهربونی بود با اینکه زیاد اهل حرف زدن و سرو صدا کردن نبود اما محبتش واقعی بود . از هیچ تلاشی برای کمک به بچه هاش کوتاهی نکرد .

به مظلوم بودن تو فامیل و در و همسایه معروف بود . وقتی فوت کرد ۵۷ سالش بود و سه سال از ناراحتی کلیه و دیالیز هفته ای ۳ بار رنج برد .

یادش گرامی...

این زیر فال شب یلداست .

خیلی خوش گذاشت جای دوستان گل و بلبل خالی .

 

روشنی طلعت تو ماه نداردگوشه ابروی توست منزل جانمتا چه کند با رخ تو دود دل منشوخی نرگس نگر که پیش تو بشکفتدیدم و آن چشم دل سیه که تو داریرطل گرانم ده ای مرید خراباتخون خور و خامش نشین که آن دل نازکگو برو و آستین به خون جگر شوینی من تنها کشم تطاول زلفتحافظ اگر سجده تو کرد مکن عیب پیش تو گل رونق گیاه نداردخوشتر از این گوشه پادشاه نداردآینه دانی که تاب آه نداردچشم دریده ادب نگاه نداردجانب هیچ آشنا نگاه نداردشادی شیخی که خانقاه نداردطاقت فریاد دادخواه نداردهر که در این آستانه راه نداردکیست که او داغ آن سیاه نداردکافر عشق ای صنم گناه ندارد

پذیرش آدما با تمام مسائل و مشکلاتشون ، مثل بلند کردن در خیبر توسط علی میمونه که فکر کنم طفلی واسه اینکه ضایع نشه زیر سنگینی  اون خورد شد اما صداش در نیومد . اما آخه واکنش منفی نشون دادن به چیزی که جزء موارد شخصی هر کسی هست ، عاقلانه بنظر نمیرسه ضمن اینکه آروم آروم راه دروغ رو باز میکنه . یه موضوع دیگه ای هم هست ، باید از خود محافظت کرد که این نوع برخورد به بی تفاوتی و باری به هرجهت شدن ختم نشه . کسی چه میدونه شاید این روش هم جواب بده . میده ؟؟ نمیدونم !

البته اهمیتی نداره موضوع اینه که سعی میشه طور دیگه ای هم فکر کرد و عمل کرد اما اون حس بده که همون بی تفاوتیه سایه ش سنگینی میکنه و منجر به افسردگی میشه . این قسمت قضیه هنوز مشکل داره . (( هول شدم چایی پرید تو گلوم )) چون اصلا این یکی با روحیه من سازگاری نداره . میشه گفت خطاهای آدما رو فقط باید بخشید . اول بخاطر خودمون و بعد بخاطر خودشون . اما بی تفاوتی هرگز .... چون اساسا" این حس بشدت قابل انتقاله و نباید کاری کرد اون طرف هم به این حس مبتلا بشه چون اولین کسی که لطمه میخوره شخص شخیص خودمون هستیم ( متاسفانه ) .

 تازگی شعر فاصله ها  سیاوش قمیشی که فکر کنم ماله ساله 55 یا 56 باشه پیدا کردم . منو یاده بچه گیم انداخته و (( نوشین )) دختر همسایه که اون موقه هم بازیم بود .

 

اینم بگم تموم :

((یکی ازویژگیهای یک مدیر روابط عمومی داشتن شخصیتی ترغیبی است )) آقا اگه ما بخوایم این اصل و ویژگی رو نداشته باشیم باید چیکار کنیم . خفه شدم از بس درد و دل اینو اونو گوش دادم و براشون واقعا" غصه خوردم . یکی این آخری میگفت تو مثل برادر من هستی واز یه برادر هم خوب تری !! من به تو احتیاج دارم !؟ تو دلم تا تونستم بهش ناسزا گفتم . من نمیخوام برادر تو باشم من میخوام همون جوری که من تو رو دوست دارم تو هم دوست داشته باشی نمیخوام سنگ صبورت باشم چون اصلا من سنگ نیست . من آدمم و نفس میکشم حس دارم با سیب زمینی هم نسبتی ندارم . دلم میخواد حرفمو بزنم بگم حالم از همتون بهم میخوره . همتون دارین زندگیتونو میکنین و لذت میبرین و من فقط برای روز مبادا  م  . اما به دلایل زیادی نمیشه به این صراحت حرف زد . آخه بلاخره تکلیف  رو در وایستی و از این حرفا چی میشه !!!؟؟؟  

 

اینم :

 

(( همدیگرو دوست داشته باشیم و محبت کنیم اما با محبت بند نسازیم ))