بیشتر مشکلات ما آدما با هم سر اینه که نمیتونیم درک درستی از موقعیت ، روحیات و عادتهای افراد که دقیقا جزء جدا نشدنی هر یک از ما هست داشته باشیم . بدون توجه به موارد بالا در موردشون اظهار نظر میکنیم . حکم صادر و اونو اجرا میکنیم . و جرم چیه ؟ اینه که مثل اونا فکر نمیکنیم . ( نا گفته نماند که خود من هم اشتباهاتی از این دست داشتم و قضاوتهایی بدون درک نفر مقابل کردم . )
غافل از اینکه تک تک ما روحیات خاص خودمونو داریم و حتما با دیگران فرق میکنه . تصمیم یا عمل کردن در مورد موضوعی مستقیما به دیدگاه ما نسبت به اون موضوع بر میگرده . و اطمینان زیادی دارم که هر کدوم از ما یک رویه خاص برای خودمون تعریف کردیم .
نه بابا اینکاره بودم . ورزش رو شروع کردم . سه روز در هفته ورزشگاه کشوری یا همون داودیه خودمون . یه زمانی اونموقها که فوتبال بازی میکردم اینجا زیاد میرفتم . تیم پرسپولیس هم که اون زمونا زمینی واسه تمرین کردن نداشت اینجا تمرین میکرد . سالن سرپوشیدش هم که تنها سالن سرپوشیده دومیدانی بود . بدبختانه هیچ تغییری توش ایجاد نشده .درست عین 20 سال پیش ! شاید بد تر ! تمرین دهندش آقای ا.ک.ب.ر م.ا.ل.ک.ی هست همون آقاهه قد بلنده ، کچله ، که تو شبکه سه صبحا ورزش میکنه . دروازه بان سابق تیم ملی و بدن ساز چند سال پیش تیم ملی .
چه کنیم اینکارم که نکنم دیگه راستی راستی واسه گل منار خوبم . وضع روحی خوبی ندارم . مسائل مختلف دست به دست هم میدن تا دل ودماغی واسم نمونه . تا ساعتها کار میکنم . گاهی تا 2 شب . تو این هفته گذشته 2 خوابیدم 7 بیدار شدم . همینجوری بیخودی سرم شلوغه . شایدم چون میخوام همه کارمو حتما انجام بدم اینشکلی شده . احتمالا همینه . میخوام همه کارامو حتما انجام بدم . خانه و خانواده ، شغل دومم و حتی گپ با دوستان .
اصلا هیچی . همه چی عالی و از آسمون طلا میباره . زندگی سرشار از نعمت ها و همه چی روبراست ! هیچ مشکلی ندارم و خدا رو بخاطر همه چی شاکرم . حالا اینطور بهتر شد .
راستی اون شعر (( آب زنید راه را و ..... ) از بس دوست داشتنی یه نتونستم درست بنویسم ......!!!!!!!
بهم نخندید باشه . نه اصلا بخنید چون باید بخندید .
راستی امسال برنامه تون واسه عید چیه ؟ مسافرت یا موندن در تهران ؟ من که تهرانم و جایی نخواهم رفت .
کت و شلوار بدم خشک شویی و کفشها رو هم یه واکسی بهش بزنم و خلاصه کلی نو نوار شم . من از پوشیدن کت و شلوار بیزارم . احساس میکنم تو گردنم چوب کردن ( برداشت اشتباهی نکنید لطفا ) منظورم اینه که آدم عین مترسک میشه !!!! ولی خب چه میشه کرد مرد و کت و شلوارش . عید که نمیشه با شلوار جین یا کتون رفت عید دیدنی .
اه اه امون از عید دیدنی های زورکی ! یارو رو اصلا تو مدت سال نمیبینیش و هیچ ارتباطی هم با هم ندارین اما عید راه میوفتیم به سمت خونش ! نا گفته نماند بعداز مدتها زندگی مشترک افراد زیادی فیلتر شدن و خوشبختانه به شش یا هفت بازدید بیشتر نمیرسن . عمو ، دایی ، خاله و عمه و .... بطور کل حذف و در حد تلفن و تبریک سال جدید است . باقی هم که خواهر و برادرن که خب باید رفت . من از ایام عید، فقط 10 روز مانده به عید رو دوست دارم . بعدش خیابونا دل گیر میشن .
بچه که بودم عشقم عیدی بود . به عشق یه پنج تومنی سبز شاه دار به محض تحویل سال تا خونه عموم که دو سه تا کوچه پائین تر از ما بودن بدو به همراه بردارم میرفتم . گاهی بد جوری غافلگیر میشد ( فکر کنید تازه از حموم دراومده بود و با حوله دور پا میمومد و عیدی مارو میداد !!!!) یادش بخیر ! اون یکی عموم که اوضاع مالی بهتری داشت 10 تومنی میداد و ما کلی کی ف میکردیم . کت شلوار عید و که دیگه نگید و نپرسید . خیلی که تحویلمون میگرفتن میبردنمون ناصر خسرو و یه کت شلوار چار خونه طوسی ( که زود کثیف نشه ) برامون میخریدن . اینا رو که میگم همه فکر میکنن که من احتمالا در حال گفتن دارفانی هستم و ۶۰ یا ۷۰ سالمه اما نه واقعا تو سالهای 53 یا 52 همینطور بود یا حداقل واسه من اینطوری بود . البته یه چیز هم بگم من خاطراتی رو بیاد دارم که ماله زمانی یه که سه ساله بودم . مثلا بدنیا اومدن برادرم که سه سال از من کوچیک تره رو کاملا بیاد دارم .
یه کم خجالتی کش میدم و الا در مورد حموم زنونه که با مادرم میرفتم هم میگفتم .
خب همه خوزولاتی که اون بالا گفته شد حاصل یک ذهن آشفته بود و بس !!
درست میشه منتهی اون طرف نه اینطرف !!!!!!!!
اه اه اه چه روزها و شبهای کسل کننده ای !
تلویزیون که چیزی واسه نشون دان نداره و همه جا عزا و عزاداریه تازه تا 50 روز دیگه هم ادامه داره . ماهواره هم که نداریم چون تو مجتمع ما ممنوعه . یعنی اگه کسی میخواد داشته باشه باید عوابق اون رو کتبا گردن بگیره و تحویل مدیر ساختمون بده . البته اونم که یه سری اراجیف تحویل ما میده که بسیاری از اونا توسط همین ور مدیریت میشه .
از امروز با دوست عزیزم سیامک قرار گذاشتیم ورزش رو شروع کنیم . البته اون چند ماهی هست که شروع کرده اما من از سر شلوغی و بی دل و دماغی و البته تنبلی ، هی فرار کردم . امروز با هم قرار گذاشتیم سالن کشوری . بریم ببینم اینکاره هستم یا تنبلی نمیزاره .
مادرم دوباره بیمارستانه واسه شیمی درمانی .
دیگه چی بگم :
آها نه عاشق کسی شدم نه کسی عاشقم شده !!!!!
دوستان خوبی که اینجا دارم از داشتنشون خوشحالم . هر روز به وبلاگشون سر میزنم . اولین کاری که سر صبح میکنم سر زدن به این دوستانه .
خودمونیم ها همه دوستای من خانمون !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
شاید چون بیشتر جذابیت دارن . نمیدونم ولی احتمالا همینه .
امروز از یه پیرزن هاپ هاپو که سر تا پاش 2 ریال هم نمیارزید کلی فحش و دری وری شنیدم بخاطر یک دستگاه چاپگر که الان 30 هزار تومن هم نمی ارزه !
خانوم یه زمانی 45 تومن واسه خرید چاپگرش پول داده حالا بعداز گذشت ۳ سال توقع داره دستگاش به اندازه 450 هزارتومن کار کنه . میگه شما باید کاری کنید که این دستگاه head clean نکنه تا جوهر دستگاه مصرف نشه !!!!
بعدا" که حضورا اومده صحبت میکنه میگه شما باید نخبه استخدام کنید تا خودتون دستگاه بسازید !!!
این بنده خدا انگارتو این مملکت زندگی نمینکه و از مسائل دنیا هم خبر نداره . نمیدونه تحریم هستیم نمیدونه انتقال هر نوع تکنولوژی به این مملکت ممنوعه . نمیدونه تو دنیای غرب مارو آدم حساب نمیکنن چه برسه به اینکه تکنولوژی ساخت بهمون بدن . واسه بدست آوردن حمایت های کشورهای عربی و کم ارزشی مثل بحرین سوریه و ترکیه و پاکستان و....میلیونها دلار خرج میشه و باج داده میشه . چرا ؟ چون بتونیم از طریق اینا به بزرگان دنیا دست پیدا کنیم . البته موقع رفتن عذر خواهی کرد اما سرم درد گرفت .یکساعت ونیم براش توضیح دادم تا فهمیده که سطح توقعش چقدر باید باشه .
راه زنید راه را اینکه نگار میرسد
مژده دهید راه ( ببخشید باغ را ) را بوی بهار میرسد !!!!!!!!!!!
نزدیکه . از چند روز دیگه شروع میشه . دیشب تو اخبار میگفت هزار تا ستاد درست شده که هر کدوم چندین گروه زیر مجموعه دارن که دارن برنامه های جشن های انقلاب رو برنامه ریزی و پشتیبانی میکنن. گور پدر هرچی فقیر و بدبخت بیچارس . اونوقت از شاه بدی میگن که واسه جشنهای 2500 ساله چنین کرد و چنان کرد .
اسلام مصلحتی اینه که می بیند . مصلحت الان اینه که گور بابایه مردم ولی نزدیک انتخابات مردم میشن ملت غیور و قهرمان !