ختم غائله !
قرار نیست مطلبی که نوشته میشه موجب ناراحتی کسی بشه .
برای همین مطلب قبلی رو پاک کردم .
از روز ۲ مرداد به مدت ۱۰ روز میرم مسافرت و تو این مدت دسترسی به اینترنت ندارم .
میخواستم یه چیزی هم بگم . بعضی از نوشته های منو خیلی جدی نگیرید من احساس درونی خودمو مینویسم و البته ممکنه ۱۰۰٪ این احساس درست نباشه . و موجب قبول همگان هم نباشه . خب اینجا یه جایه همچین پیچیده و سنگین و پر معلومات نیست . شاید اگه بخوام در مورد تخصصی دارم حرف بزنم خب خیلی مطلب هست که بشه گفت ولی دوست ندارم . اینجا جایی که از سال ۸۱ دارمش و اتفاقا به توصیه یکی از دوستان خیلی قدیمی که دیگه اینجا نیستند بوجود اومد و دلم میخواد هرچی که دوست دارم توش بنویسم . و نمیخوام محدودیتی واسه این موضوع داشته باشم . برای همین منم خواهش میکنم کسانی که اینجا میان خودشونو مورد اتهام من قرار ندن . که من هیچ منظور خاصی مطمئنا در مورد کس خاصی ندارم و دلمم نمیخواد واسه خودم مشغله فکری درست کنم . سعی هم کردم تا آنجایی که ممکن باشه اسم از کس خاصی نبرم . خب اینجا تنها جایی که میشه بی پروا حرف زد و قواعد نا نوشته رو رها کرد . مطمئنا همه ما فرق های بسیار زیادی با هم داریم که درک متقابل برامون در بعضی از موارد کار ساده ای نیست . حتی یک زن و شوهر هم ممکنه سالها در کنار هم زندگی کنند و از هم نیز راضی باشند اما درک مناسبی از وضعیت روحی یا حتی جسمی طرف مقابل پیدا نکنند . چیز بسیار عجیب و غریبی نیست . دقیقا به قدرت تفکر و درک شرایط طرف مقابل مربوط میشه و همه مون میدونیم که این خاصیت انسانه .
همه ما تو وجودمون نقاط کوری وجود داره که فقط و فقط خودمون از اون خبر داریم !
روزها و شبها از پی هم میگذره . اما ....
قصد غرغر کردن از همه چی و همه کس و ندارم .
یه حس بد گه گاهی به سراغم میاد و باعث میشه تمرکزم بهم بریزه . خودم هم تلاشی برای ازبین بردن اون نکردم . و احتمالا خودم مقصرم ! اما چه میشه کرد زندگی دوم هم با ما زاده شده و باید تحملش کرد .
راستی شاپرک جان : بد بینی تو وجود من وجود نداره شاید حتی گاهی خوش بینی بیش از اندازه موجب مشکلاتی هم شده ! یه چیزی آزار دهندس و اون اینکه بدونی و مطمئن شی طرف مقابل ( دور از جون شما ) آدم ونفهم حساب کنه ! شاید برای خود شما هم پیش اومده باشه که حتما اومده . من خیلی عصبی میشم اگه کسی با هام این رفتار رو داشته باشه .
(قورباغه !! آخرش هم بلد نشدم چه جوری میشه رو وبلاگ موزیک گذشت و هر وقت خواست ، عوضش کرد .)
عادت کردم موقع کار حتما یه گوشی هدفون در گوشم باشه و یه موزیک وز وز کنه ! کارای منم غیره آدمیزاده !!
پنج شنبه با ....... میخوایم بیرم روستای آهار. ازطرف شرکت ترتیب یه توره یه روزه داده شده .
میگم که همچین بد نیست یه وقتایی آدم مال خودش باشه ها . نه ؟ یعنی کسی با هات کاری نداشته باشه . خودت باشی و خودت . من که فکر میکنم لازمه یه وقتایی آدم با خودش خلوت کنه و کسی هم مزاحم نشه .
البته روز پنج شنبه ینگه دارم !!
از خدا بخواید که همیشه سطح توقع مون رو مدیریت کنه . که این بزرگترین و بهترین آرزویی که میشه داشت .
توقع بیجا از آدما س که ما رو دچار درد سر و گرفتاری میکنه .
همه مون 2 نوع زندگی داریم یکی زندگی اجتماعی مثل همکاران ، همسایه ، فامیل ، خانواده و .... و دیگری زندگی با خود .
نوع اول بسته به شرایط محیطی و مکانی و شخصیتی فرق میکنه اما یک چیز مشترک داره و اون انجام کار ویا هر رفتاری به خواست افراد مورد نظر ه . منظورم این نیست که هر کاری ازمون بخوان همون کار رو انجام میدیم ، نه . منظورم اینه که عرف اخلاقی و رفتاری رو رعایت میکنیم . و اتفاقا همین قسمت زندگی بخش بزرگی از عمر ما رو بخودش مشغول میکنه که واقعا کاریش نمیشه کرد .
اما نوع زندگی دوم که همون زندگی با خود هست کاملا با اون یکی فرق میکنه . از هیچ نوع قانون و قواعدی پیروی نمیکنه . اتفاقا این زندگی خیلی هم لذت بخشه .
نمیدونم اساسا مطرح کردن این موضوع درسته یا نه اما چون اینجا یه جای کاملا شخصی و بی در و پیکره برام مهم نیست که چی در مورد من فکر بشه .
تا حالا تو دلت قی لی ولی شده که ای کاشک میشد قواعد و قانون رو زیر پا بذاری و اون چیزی که تو دلت ( زندگی با خود ) میگذره رو بهش عمل کنی . اما اون یکی زندگی که دارای قواعد و قانونی هست نذاره ؟
مطمئنم شده چون تو هم یک انسانی و این موجود ناشناخته از بسیاری جهات شبیه همدیگرن .
مثلا از ته دل بخوای بخاطر محبتی که به یه نفر داری اونو محکم ببوسی و فریاد بزنی خیلی دوست دارم . اما اون زندگی اوله محکم میکوبه به فرق سرت که تو غلط کردی چنین چیزی رو بیان کنی بعد بهت میگه تو خجالت نمیکشی با اینکه تعهد داری بفکر کس دیگه ای هستی ؟ بشین سر جات و زبون به دهن بگیر !! اما تو دلت میخواد اینکارو انجام بدی اما قواعد زندگی اول بهت اجازه نمیده اتفاقا طرف شما هم همین حس رو داره اما اونم درست مثل شما !!
و خب این موضوع با تو زندگی میکنه و تو نمیتونی اونو دورش کنی .
یا به راننده تاکسی که سوارش شدی بگی آدم مزخرف این چه جور رانندگی که میکنی؟ دل و رودمون از تو حلقمون زد بیرون از بس تند رفتی بعد زدی رو ترمز ! و تو خیلی محترمانه میگی : ببخشید آقا عذر میخوام میشه لطفا کمی آروم تر رانندگی کنید من حالم بد میشه !!!
درسته ؟؟؟
همینطوره نه ؟؟؟
ای انسان تو عجب موجود عجیبی هستی که با هیچ چیزی نمیشه تو رو مقایسه کرد . کاشکی شعور و درک نداشتی و تو ای انسان خودت بودی همونی که دوست داری !!
وقتی آدما رو میبینم حس میکنم همه چند صد نقاب دارن که در هر مسئله ای با نقاب مخصوص به اون مسئله با هاش روبرو میشن . خیلی جالبه چون هممون این نقاب ها رو داریم و به وفور ازش استفاده میکنیم . برخورد آدما بقدری برام مسخره و مزحک شده که با هر کسی برخورد میکنم اولین چیزی که بذهن میرسه اینه که من دارم اززیر نقابت تو رو میبینم و بیخود شکل آدمای متشخص و فهمیده رو بخودت نگیر . تو هم مثل منی و تو هم نقاط ضعف بسیاری داری . راحت بگم خیلی سوسکی !!! و تو نمیتونی با اون نقابت که میتونه نقاب مذهبی ، نقاب متشخصی ، نقاب دلسوزی و صدها نقاب دیگه با من روبرو بشی . من دارم تو رو بدون ماسک می بینم . چرا ؟؟ چون تو یک انسانی و انسان مساوی با قواعد و مقررات !
خفه شدم از این وضعیت
مجبور نیستید نظر بدید اینو واسه خودم نوشتم .
یه آهنگ بسیار زیبا و دلنشین از فریدون بنام (( دوست دارم )) لینکش اینجاست توصیه میکنم از دستش ندید .
http://www.bia2music.com/modules.php?name=News&file=article&sid=977