سلام
بدلیل کم آوردن در ارایه مطلب و مشغله فراوان این ای میل رو که برام رسیده اینجا قرار میدم !
آرزو ها ی ویکتور هوگو
اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،
و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،
و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی .
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.
@@@
برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی،
از جمله دوستان بد و ناپایدار،
برخی نادوست، و برخی دوستدار
که دستکم یکی در میانشان
بیتردید مورد اعتمادت باشد.
@@@
و چون زندگی بدین گونه است،
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،
که دستکم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد،
تا که زیاده به خودت غرّه نشوی.
@@@
و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی
نه خیلی غیرضروری،
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگهدارد.
@@@
همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند
چون این کارِ سادهای است،
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند
و با کاربردِ درست صبوریات برای دیگران نمونه شوی.
@@@
و امیدوام اگر جوان هستی
خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
و اگر رسیدهای، به جواننمائی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.
@@@
امیدوارم سگی را نوازش کنی
به پرندهای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی
وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد .
چرا که به این طریق
احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.
@@@
امیدوارم که دانهای هم بر خاک بفشانی
هرچند خُرد بوده باشد
و با روئیدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد .
@@@
بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی
زیرا در عمل به آن نیازمندی
و برای اینکه سالی یک بار
پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: «این مالِ من است »
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است!
@@@
و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پسفردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.
@@@
اگر همهی اینها که گفتم فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برابت آرزو کنم!
خوشبختانه مشکل مادرم حل شد و روز شنبه از بیمارستان مرخص شد . اشکال مربوطه به دیسک کمر میشه که صلاح نیست عمل بشه . درد شکمش هم خیلی خیلی بهتر شده . آخه یه زخم کوچولو تو روده ها بود که تو این مدت اونم رفع شد .
بازم ممنونم که جویای احوال بودید .
چند شبی هست که بخاطر مشغله کاری ساعت 2 میخوابم و صبح هم که ساعت 6:30 باید بیدار شم که بتونم ساعت 8 شرکت باشم .
داشتم فکر میکردم وقتی بحث طلاق میشه آمارای مختلفی از تعداد ازدواج و طلاق داده میشه . تو یه جایی خوندم از هر 10 ازدواج 4 تای اون منجر به طلاق میشه . نمیدونم اما شرایط واسه خانومایی که طلاق میگیرن خیلی بهتر نمیشه . همه مون میدونیم که تو جامعه ما مردها هستند که حکومت میکنند . نباید هم انتظاری باشه که توجامعه ای که تمام حکومت گردانها مرد هستند حق و حقوق مناسبی برای خانومها در نظر گرفته شه . صرف نظر از حق و حقوق ، متاسفانه بیشتر خانومایی که طلاق میگیرن اگر تو خونواده پدری مشکل مالی داشته باشن و خودشون هم چیزدر خور توجه ای نداشته باشن ( مالی ) دچار مشکلات بسیار زیادی میشن . بنظر من تا زمانی که تو خونه شوهر هستند یک مشکل دارند که اونهم یک مرد بد هست که اونم شدت و ضعف داره . اما به محض خارج شدن از زندگی مشترک سیل مشکلات که عمده اون مالی هست بر سر راه اونا قرار میگیره که واقعا حل کردن اونا با این اوضاع و احوال کار بسیار مشکلی یه . اول از همه مسکن و دوم درآمد . اگه شرایط به گونه باشه که هر دو این مشکلات حل شده باشه شاید 95% موضوع حل باشه و دیگه مشکل خاصی نیست میمونه یه سری مشکلات اجتماعی که اون هم خیلی مهم نیست و بستگی به خود طرف داره .
من فکر میکنم باید قبل از طلاق شرایط زندگی بعداز طلاق رو بطور واقع بینانه نگاه کنن و منافع خودشونو سبک سنگین کنن و هرجایی که منافع اون بهتر تامین میشد اون راه رو انتخاب کنن . نه واسه اینکه از دست یک شوهر بد خلاص شن بدون فکر فقط طلاق بگیرن .
البته اینو هم میدونم که تو بعضی از شرایط اونقدر عرصه به طرف تنگ میشه که حاضره تو خیابون بخوابه اما به خونه شوهر بد برنگرده .
همینطوری که به اطراف نگاه میکنم میبینم بیش از 90% اونای که طلاق میگیرن بعداز طلاق بشدت دچار مشکلات مالی میشن . دولت بی کفایت هم که توان حمایت از اونا رو نداره .
حقیقتش این موضوع طلاق بقدری پیچیده اس که نمیشه با چند جمله در موردش چیزی گفت . حرفم اینه که برای طلاق گرفتن باید برنامه داشت و همینجوری و باری به هر جهت خودشونو نباید تو دردسر بندازن . طلاق اصلا چیز بدی نیست و در زمان خودش لازمه که اینکار صورت بگیره اما با برنامه ریزی انجام بشه بنظرم میاد موفقیت آمیز هم باشه .
بقول یکیشون : بابا مگه من چند بار قراره زندگی کنم که حالاباید یه مرد اوزگل رو که اصلا دوسش ندارم و تحمل کنم .
قبول ، اما بدون برنامه ریزی برای زندگی بعداز طلاق فقط مشکلاتشونو بیشتر میکنن .
ببخشید اگه با این حرفای صد تا یه غاز اذیتتون کردم !
مادر کماکان بستری یه . البته حال عمومی اون خوبه . اما مشکلش درد تو قسمت شکم هست که هنوز بعداز کلی آزمایش و اسکن و.... متوجه نشدند ! کمی از حجم کلیه کوچیک شده و نارسایی داره البته خوشبختانه زیاد نیست اما نارسایی داره . گفتند دیسک کمر هم داری . اما به هرحال هیچ کدوم ربطی به مشکل درد شکم نداره .
قراره یه چند روزی دیگه باشن که یه سری اسکن و از اینجور چیزا انجام بدن تا ببینیم چی میشه اگه حل نشد باید دکترش رو عوض کنیم . البته تا الان هم کلی در موردش کمسیون پزشکی شده اما هنوز بی نتیجه اس .
از دوستان گلم خیلی ممنونم که حال مادر رو پرس و جو میکنن . خیلی ممنونم .
یه 20روزی هست که مادرم بیمارستان بستری شده . یه خورده دل و دماغ ندارم . پیش خودم میگم بلاخره ما هم اگه شانس بیاریم یه روزی قراره پیر و فرسوده بشیم . آیا تا اون موقع شرایط همینجوری باقی میمونه ؟ بچه ها نسبت به پدر و مادرشون حساس باقی میمونن یا نه ؟ امیدوارم اینطور بشه . اما با این جامعه صنعتی بعید میدونم که اینطور باقی بمونه .
برادر کوچکترم تو این 20 روز فقط یه بار بیمارستان قدم رنجه فرمودن ! احتمالا گرفتاره کار و زن و بچه و از این حرفان !؟
گله ای نیست .
عشق عشق می آفریند
عشق زندگی می بخشد
زندگی رنج به همراه دارد
رنج دلشوره می آفریند
دلشوره جرات می بخشد
جرات اعتماد به همراه دارد
اعتماد امید می آفریند
امید زندگی می بخشد
زندگی عشق می آفریند
عشق عشق می آفریند .