محمد

کاملا شخصی و بی محتوا !!!

محمد

کاملا شخصی و بی محتوا !!!

دست از طلب ندارم تا کام من بر آید

                                                 یا تن رسد به جانا یا جان زتن بر آید .

 

در مورد شعر حافظ همونطوری که همه میدونن ۳ دیدگاه وجود داره . عده ای میگن حافظ هر چی گفته از عرفان بوده و در مدح خدا . کلماتی نظیر شراب ُ یار ُ عشق و همه و همه منظور خدا هست و چیزهایی که مربوط به خدا میشه . عده ای دیگه اعتقاد دارن شعر حافظ زمینی بوده و هیچ ارتباطی با ملکوت نداره . عده ای دیگه هم ترکیبی از هر دو شکل بالا رو به هش اعتقاد دارن .

من با نظر سوم موافقم . شعر حافظ ترکیبی زمینی و ملکوتی داره . یه محققی که در این مورد تحقیقات زیادی کرده و از استادن خودم در دانشگاه بود میگفت : هیچ مدرکی در مورد نحوه زندگی حافظ وجود نداره و حتی زندگی نامه درستی هم از ایشان در دست نیست . اما ایشان اعتقاد داشت چون حافظ در زمان یکی از حاکمانی زندگی میکرده که بشدت مذهبی بوده و خفقان بسیار زیادی در زمان اون حاکم در شیراز بوده ُ بسیاری از اشعار حافظ اصلا بوی مذهبی نداره و به نوعی ایشان با اشعاری که میگفته در حال مبارزه با این حاکم بوده و در بسیاری از اشعارش که نام از (( محتسب )) میاره منظورش حاکم وقته . مثلا شعری که در مورد بسته شدن میکده ها گفته هم در همون راستا بوده .

در هر حال من اون شعر بالا رو زمینی میدونم .  

چند روزی مسافرت بودم . بجز تنهایی  ها که حتی در جمع هم ولم نمیکرد ُ در مجموع خوش گذشت . چند شبی که اونجا بودیم . ۲ شب پشت سرهم خواب های پرت و پلا دیدم . باید بگم دلم بد جوری . نه  . خیلی خیلی بد جوری تنگ شده . اما چاره ای جز این نیست . باید تحمل کنم تا این دوران سخت هم تموم بشه . خوشبختانه خبر میرسه که شرایط اونطرف هم بهتر شده . وکم کم مسیر مزخرف زندگی داره پیدا میشه . اما یه چیزی آزارم میده . در بد ترین شرایط هم فکر نمیکردم برای از بردن خاطره ها لازم باشه هر چیزی که مربوط به اون شخص باشه ُ چوب حراج بهش زده بشه .

فقط در تنهایی  انسان میتونه گذشته هارو مرور کنه و برای آینده تصمیم درست بگیره .  اگر زمان به گذشته برمیگشت شاید شرایط الان اینجور نبود .

نبود؟؟

نه بود !

 فکر مینکم فرقی نمیکرد .