محمد

کاملا شخصی و بی محتوا !!!

محمد

کاملا شخصی و بی محتوا !!!

و خداوند پنجشنبه وجمعه را افرید تا بندگان ناخلف فارغ از یک هفته پر کار که تا بوق سگ کار کرده اند و برای لقمه ای پلو و قرمه سبزی سر از بدن دیگران جدا نموده اند ، شکر نعمت کنند تا شاید در هفته پیش رو سرهایی بس بیشتر بریده سپس مجددا شکر نعمت کند. 


اخ که چه حالی میده پنج شنبه وجمعه !


خدایی  ظلم نیست که  ساعت هفت صبح از خونه بزنی بیرون و ساعت ده ونیم شب بصورت جنازه ای ایستاده به خونه برگردی؟


 

روزنه ای برنگ 

 

در شب تردید من، برگ نگاه !

می روی با موج خاموشی کجا ؟

ریشه ام از هوشیاری خورده آب:

من کجا، خاک فراموشی کجا .

دور بود از سبزه زار رنگ ها

زورق بستر فراز موج خواب .

پرتویی آیینه را لبریز کرد:

طرح من آلوده شد با آفتاب .

اندهی خم شد فراز شط نور:

چشم من در آب می بیند مرا.

سایه ترسی به ره لغزید و رفت .

جویباری خواب می بیند مرا .

در نسیم لغزشی رفتن به راه،

راه، نقش پای من از یاد برد .

سرگذشت من به لب ها ره نیافت:

ریگ باد آورده ای را باد برد

از تمام دوستان عزیزی که به من سر زدن ممنونم . 

بندرت ممکنه اینجا بیام .  

خواهش میکنم اگه نظری میزارید آدرس خودتون هم بگید تا بهتون سر بزنم.  

 

ممنون از همه شما  

محمد

مادر هم رفت .

عجب خاکی این جا رو گرفت .  

راستش دلم واسه اینجا تنگ نشده یا بهتر بگم انگیزه ای برای اومدن اینجا ندارم . دلم میخواد از دلتنگی های بیخودی و بدون دلیل بگم . دلم میخواد بگم که به هیچ کس علاقه ای ندارم . دلم میخواد بگم درسته از مرگ بیزارم و دلم نمیخواد بیاد سراغم اما بواقع زندگی بدون عشق ( چه مادی چه هر چیز دیگه ای ) معنی نداره .صبح رو شب کردن و شب رو صبح کردن . بیزار از خواب شبانه و دوست داشتن خواب صبح !