عجب خاکی این جا رو گرفت .
راستش دلم واسه اینجا تنگ نشده یا بهتر بگم انگیزه ای برای اومدن اینجا ندارم . دلم میخواد از دلتنگی های بیخودی و بدون دلیل بگم . دلم میخواد بگم که به هیچ کس علاقه ای ندارم . دلم میخواد بگم درسته از مرگ بیزارم و دلم نمیخواد بیاد سراغم اما بواقع زندگی بدون عشق ( چه مادی چه هر چیز دیگه ای ) معنی نداره .صبح رو شب کردن و شب رو صبح کردن . بیزار از خواب شبانه و دوست داشتن خواب صبح !
سلاااااااااااام... یار بی وفای قدیم ... چطوری پسر....؟ تو که ما رو نصفه جون کردی .... من هم دلم میخواد بگم عشق چیزی نیست که بیرون دنبالش بگردی... توی وجودت اونجا که دست کسی بهش نمی رسه مملو از عشقه... اما اینطور که به نظر میاد خودت هم آدرسش رو گم کردی...
من اصلا با تینا موافق نیستم. تا یه حدی میشه دنبال عشق تو خودمون بگردیم و بگیم بیرون هیچ خبری نیست. ولی یه سوال خصوصی: قبلاْ از این جور حرفها نمیزدید. چی شد پس؟ همه پرید؟؟؟!!!!!!!!!